معنی دامنه کوه و تپه
حل جدول
کمرکش
دامنه کوه
تنیزه
کمرکش
دمن
دامنه سبز کوه
راغ
دامنه
قسمت پایین کوه
دامنه کوه وتپه
کمرکش
واژه پیشنهادی
فارسی به عربی
تنوره، سفح التل
فارسی به آلمانی
Herumgehen, Rock (m)
لغت نامه دهخدا
دامنه. [م َ ن َ] (اِخ) از قرای ناحیه ٔ لاریجان است در مازندران در دامنه ٔ کوه دماوند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 299).
دامنه. [م َ ن َ / ن ِ] (اِ) فراخای زیر کوه. دامن کوه. لحف. (منتهی الارب). بن کوه. پهنای کوه. زیر کوه یا بلندی: مناره ٔ بلند در دامنه ٔ الوند پست نماید. (گلستان).
چشم چو بگشود در آن دامنه
دید که جا تر بود و بچه نه.
ایرج میرزا.
- دامنه ٔ کوه، دامن کوه. زیر سینه ٔ آن:
آن بحر محیط الم عشق بتانیم
کز دامنه ٔ کوه بلا ساحل ما شد.
ابونصر نصیرای بدخشانی (از آنندراج).
حضیض، پستی زمین در دامنه ٔ کوه. (از منتهی الارب).
- تا دامنه ٔ قیامت، تا دامن قیامت. همیشه. الی الابد. تا اول قیامت.
فرهنگ عمید
دامن و کنارۀ چیزی، دامنمانند، حاشیه، کناره،
(جغرافیا) قسمت شیبدار کوه، پایین کوه،
معادل ابجد
544